مادرانه های من و قند عسلم

كفشاي نو مبااارك😍

رايان جونم من تازه فهميده بودم كه دارم مامان ميشم.... كه به يه دورهمي دوستاي قديمي دعوت شدم و ميخواستم اونجا اين خبر و بهشون بدم. وقتي بهشون گفتم كه شما تو دل مامان هستي كللللي ذوق كردن و جيغ و داد و تبريك 🤩😇👏 همه شون گفتن حالا كه اينو گفتي بايد بريم يه چيزي بخريم براش كه يادگاري از امروز بمونه. چهارتايي رفتيم بازار و يه كفش خوشگل پسنديديم ولي نمي دونستيم بايد دخترونه بگيريم يا پسرونه 😁هرجا ميرفتيم فروشنده ميگفت جنسيت بچه چيه مي خنديديم مي گفتيم نمي دونيم. ولي من دوس داشتم كفش پسرونه بخرم و اين كارو هم كردم. خلاصه اون كفش و خريديم و همونجام كلي سلفي باهاش گرفتيم تا امروز كه اندازه پاي شما بشه و براي اولين بار پات ...
27 ارديبهشت 1398

اولين تولد رايان خان

  ❤️رايان مامان امروز براي اولين بار به تولد دوستش آقا ساميار كه دوساله شد، دعوت شد. از اول مراسم مثل يه آقاي جنتلمن توي بقل مامان نشستي و چراغاي سقف و تماشا مي كردي... آخه تو عاشق لوستري😍 بعد ميخكوب آهنگ و اونايي كه وسط مي رقصيدن شدي🤩فك كنم بهت خوش گذشت چون اصلا صدات درنميومد. اونجا چون بچه كم بود همه جوونترا از سر تا ته مجلس يه دور اومدن تو رو از من گرفتن بقلشون🤗 فسقلي ناز ماماني تو😘😘 وسطاي مهموني ام از خستگي خوابت برد...😴اين روز و به عنوان اولين مهموني شما هيچ وقت يادم نميره قندعسلكم❤️ راستي يادم رفت بگم يه عادت جديد پيدا كردي كه همش پيرهنتو ميخوري... 😄بعد يك ساعت دور يقه ت خيس خيس شده بود😍 ...
24 ارديبهشت 1398

بالاخره غلت زدي 😉

امشب بالاخره پس از روزها تلاش و نصفه غلت زدن، موفق شدي كه يه غلت كامل بزني 👏🏻و من از همين جا اين پيروزي رو خدمت شما تبريك عرض مي كنم🙌🏻💪🏻 و اميدوارم هرچه سريعتر چهاردست و پا رفتن و راه رفتنت رو تبريك بگم بهت قندعسل رايان جان مامان😊😍😘❤️😇 ...
22 ارديبهشت 1398

سفر اول شازده كوچولو

ما هر سال براي سال تحويل مي رفتيم حرم امام رضا ولي امسال همه گفتن مشهد سرده و با بچه سخت ميشه شرايطتون... اين شد كه سال تحويل رو خونه گذرونديم با خانواده سه نفرمون😍 ولي بعد چند روز طاقت نياورديم... مي دونستيم پسرمونم مثل خودمون دَدَريه😉 باهامون همكاري مي كنه😊 همين شد كه تصميم گرفتيم بريم سمت اردبيل و سرعين و در آخر هم يه سر به تبريز زديم... درسته كه با بچه دو ماهه يك سري محدوديت ها داشتيم ولي در كل خيلي خوش گذشت كنار همسفر جديد كوچولو😘 ...
9 فروردين 1398

اولين عيدت مبارك جيگرطلايي

نوروز امسالمون يه دسته گل تو سفره هفت سين داشتيم به اسم آقا رايان😍 ماماني اميدوارم امسال برات پر از خاطرات خوش و سلامتي باشه و هميشه خنده رو لبات ببينم قشنگ مامان🙏 عيد شما مبارك  دم شما سه چارك😁 ...
1 فروردين 1398

اولين روز مادر من

پسر قشنگم امسال اولين باريه كه روز مادر رو بخاطر وجود قشنگ تو تجربه مي كنم😍 حس قشنگيه كه همه ميگن اولين روز مادرت مبارك... هربار بهم ميگن چشمام پر اشك ميشه ... بنظرم قشنگتر از اين واژه وجود نداره.❤️ مرسي كه با اومدنت باعث شدي به اين مقام برسم و اميدوارم مامان خوب و لايقي برات باشم جان مادر😘😇بي صبرانه منتظر لحظه اي ام كه بهم بگي مامان🤩   ...
7 اسفند 1397

یک ماهگیت مبارک رایان مامان

امروز یک ماه از به دنیا اومدنت،مادر شدنم و تجربه ی بهترین حس دنیا گذشت عزیز دلم😍 این ماه برام پر بود از لحظات ناب و تجربه های جدید و شیرین و گاهی هم سخت... اولین بی خوابی ه ا از نخوابیدنات و بی تابی هات، اولین لالایی های مادرانه، اولین لذت ها از در آغوش کشیدن و آروم کردنت و هزاران حس دیگه که برای اولین بار تجربه شون کردم و برام خیلی هیحان انگیز بودن...😊 مرسی که اومدی و اینهمه زندگیم قشنگ تر شد رایان مامان... یک ماهگیت مبارک... ایشالا بهترین لحظه ها رو کنار ما داشته باشی قشنگترینم😍❤️ ...
26 بهمن 1397

گل دراومد از حموم...😊

رايان جونم امروز عمه جانتون اومدن منزل ما و شمارو توي پنجمين روز بعد از تولدتون بردن حموم.😍 وااااي اومدي بيرون مثل فرشته ها برق مي زدي عزييييزم😇 ايشالا حموم دوماديت و ببينم مامان جوني♥️ بعد از حموم يه خوابي كردي كه نگوهااا ... تا بقلت مي كردم كه بيدارت كنم شل و ول خودتو مينداختي كه بازم بخوابي 😁 دورت بگردم الهي شاهزاده كوچولوم 😘 ...
2 بهمن 1397

قدمت مباركمون باشه زندگي من

مامان جون سورپرايزمون كردي🤩من براي ساعت ١٠ شب ٢٥ دي ماه بليط سينما گرفته بودم و از بعد ناهار خوابيدم تا شب راحت بيدار بمونم. ساعت ٦ عصر از خواب پاشدم و يه تغييراتي احساس كردم، با دكتر تماس گرفتم گفت برو به يك درمانگاه و اگر چيز خاصي بود بيا. با بابايي و زن عمو و نويد رفتيم بيمارستان نجميه كه نزديكمون بود. گفتن بچه داره دنيا مياد 😲من از شوك گريه مي كردم و اومدم به دكترم زنگ زدم گفت بدو بيا مطب. تا رسيدم نامه داد و گفت برو بيمارستان تا من برسم. من بدو بدو رفتم ساك و برداشتم و راهي شدم. ساعت ٢:٢٠ بامداد ٢٦ دي ماه شما پا به دنياي قشنگ ما گذاشتي😍 لذت بخش ترين حس دنيارو تجربه كردم وقتي اولين بار صورتت و روي صورتم گذاشتن... بي اندازه عاشق...
26 دی 1397